دخترم

ساخت وبلاگ

تاریکی را تو با دلِ روشن می‌توانی ببینی ... وقتی دلِ تو از شب هم تاریک‌تر است ، دیگر چه رنگی می‌تواند داشته باشد شب ؟! دخترم...
ما را در سایت دخترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baharvatabestaneha بازدید : 63 تاريخ : پنجشنبه 26 مرداد 1402 ساعت: 20:52

سراب رد پای تو،کجای جاده پیدا شدکجا دستاتو گم کردم،که پایان من اینجا شدکجای قصه خوابیدی،که من تو گریه بیدارمکه هر شب هرم دستاتو، به آغوشم بدهکارمتو با دلتنگیای من،تو با این جاده هم دستیتظاهر کن ازم دوری،تظاهر می کنم هستیتو آهنگ سکوت تو،به دنبال یه تسکینمصدایی تو جهانم نیست،فقط تصویر می بینمیه حسی از تو در من هستکه می دونم تورو دارمواسه برگشتنت هرشب،درارو باز میذارمسراب رد پای تو،کجای جاده پیدا شدکجا دستاتو گم کردم،که پایان من اینجا شدکجای قصه خوابیدی،که من تو گریه بیدارمکه هر شب هرم دستاتو،به آغوشم بدهکارمتو با دلتنگیای من،تو با این جاده هم دستیتظاهر کن ازم دوری، تظاهر می کنم هستی. دخترم...
ما را در سایت دخترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baharvatabestaneha بازدید : 47 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 13:47

خداحافظ پرده نشین ِمحفوظ ِگریه ها ! خداحافظ عزیز ِبوسه های معصوم ِهفت سالگی ! خداحافظ گـُـلم خوبم خواهرم ... خلاصه ی هر چه همین هوای همیشه ی عصمت ! خداحافظ ای خواهر ِبی دلیل ِرفتن ها ! خداحافظ .... حالا دیدار ِما به نمی دانم آن کجای فراموشی ! دیدار ِما اصلن به همان حوالی ِهر چه بادا باد ! دیدار ِما و دیدار ِدیگرانی که ما را ندیده اند ! پس با هر کسی از کسان ِمن از این ترانه ی محرمانه سخن مگوی ! نمی خواهم آزردگان ِساده ی بی شام و بی چراغ از اندوه اوقات ما با خبر شوند ! قرار ِما از همان ابتدای علاقه پیدا بود ! قرار ِما به سینه سپردن ِدریا و ترانه ی تشنگی نبود ! پس بی جهت بهانه میاور که راه دور و خانه ی ما یکی مانده به آخر دنیاست ! نه ! دیگر فراغی نیست ! حالا بگذار باد بیاید .... بگذار از قرائت ِمحرمانه ی نامه ها و رویاهامان شاعر شویم ! دیدار ِما و دیدار ِدیگرانی که ما را ندیده اند ! دیدار ِما به همان ساعت ِمعلوم ِدلنشین ! تا دیگر آدمی از یک وداع ساده نگرید ! تا چراغ و شب و اشاره بدانند که دیگر ملالی نیست ... حالا می دانم سلام مرا به اهل هوای همیشه ی عصمت خواهی رساند ! یادت نرود گــُـلم ! به جای من از صمیم ِهمین زندگی ، سرا روی چشم به راه مانده گان مرا ببوس ! دیگر ،سفارشی نیست ! تنها جان ِتو جان ِپرنده گان ِپر بسته ای که دی ماه به ایوان ِخانه می آیند ! خداحافظ ... دخترم...
ما را در سایت دخترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baharvatabestaneha بازدید : 46 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 13:47

جمله گفتند ای وزیر انکار نیستگفت ما چون گفتن اغیار نیستاشک دیده‌ست از فراق تو دوانآه آهست از میان جان روانطفل با دایه نه استیزد ولیکگرید او گر چه نه بد داند نه نیکما چو چنگیم و تو زخمه می‌زنیزاری از ما نه تو زاری می‌کنیما چو ناییم و نوا در ما ز تستما چو کوهیم و صدا در ما ز تستما چو شطرنجیم اندر برد و ماتبرد و مات ما ز تست ای خوش صفاتما که باشیم ای تو ما را جان جانتا که ما باشیم با تو درمیانما عدمهاییم و هستیهای ماتو وجود مطلقی فانی‌نماما همه شیران ولی شیر علمحمله‌شان از باد باشد دم‌بدمحمله‌شان پیداست و ناپیداست بادآنک ناپیداست هرگز گم مبادباد ما و بود ما از داد تستهستی ما جمله از ایجاد تستلذت هستی نمودی نیست راعاشق خود کرده بودی نیست رالذت انعام خود را وامگیرنقل و باده و جام خود را وا مگیرور بگیری کیت جست و جو کندنقش با نقاش چون نیرو کندمنگر اندر ما مکن در ما نظراندر اکرام و سخای خود نگرما نبودیم و تقاضامان نبودلطف تو ناگفتهٔ ما می‌شنودنقش باشد پیش نقاش و قلمعاجز و بسته چو کودک در شکمپیش قدرت خلق جمله بارگهعاجزان چون پیش سوزن کارگهگاه نقشش دیو و گه آدم کندگاه نقشش شادی و گه غم کنددست نه تا دست جنباند به دفعنطق نه تا دم زند در ضر و نفعتو ز قرآن بازخوان تفسیر بیتگفت ایزد ما رمیت اذ رمیتگر بپرانیم تیر آن نه ز ماستما کمان و تیراندازش خداستاین نه جبر این معنی جباریستذکر جباری برای زاریستزاری ما شد دلیل اضطرارخجلت ما شد دلیل اختیارگر نبودی اختیار این شرم چیستوین دریغ و خجلت و آزرم چیستزجر شاگردان و استادان چراستخاطر از تدبیرها گردان چراستور تو گویی غافلست از جبر اوماه حق پنهان کند در ابر روهست این را خوش جواب ار بشنویبگذری از کفر و در دین بگرویحسرت و زاری گه بیماریستوقت بیماری همه دخترم...
ما را در سایت دخترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baharvatabestaneha بازدید : 44 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 13:47