جمله گفتند ای
وزیر انکار نیستگفت ما چون گفتن اغیار نیستاشک دیدهست از فراق تو دوانآه آهست از میان جان روانطفل با دایه نه استیزد ولیکگرید او گر چه نه بد داند نه نیکما چو چنگیم و تو زخمه میزنیزاری از ما نه تو زاری میکنیما چو ناییم و نوا در ما ز تستما چو کوهیم و صدا در ما ز تستما چو شطرنجیم اندر برد و ماتبرد و مات ما ز تست ای خوش صفاتما که باشیم ای تو ما را جان جانتا که ما باشیم با تو درمیانما عدمهاییم و هستیهای ماتو وجود مطلقی فانینماما همه شیران ولی شیر علمحملهشان از باد باشد دمبدمحملهشان پیداست و ناپیداست بادآنک ناپیداست هرگز گم مبادباد ما و بود ما از داد تستهستی ما جمله از ایجاد تستلذت هستی نمودی نیست راعاشق خود کرده بودی نیست رالذت انعام خود را وامگیرنقل و باده و جام خود را وا مگیرور بگیری کیت جست و جو کندنقش با نقاش چون نیرو کندمنگر اندر ما مکن در ما نظراندر اکرام و سخای خود نگرما نبودیم و تقاضامان نبودلطف تو ناگفتهٔ ما میشنودنقش باشد پیش نقاش و قلمعاجز و بسته چو کودک در شکمپیش قدرت خلق جمله بارگهعاجزان چون پیش سوزن کارگهگاه نقشش دیو و گه آدم کندگاه نقشش شادی و گه غم کنددست نه تا دست جنباند به دفعنطق نه تا دم زند در ضر و نفعتو ز قرآن بازخوان تفسیر بیتگفت ایزد ما رمیت اذ رمیتگر بپرانیم تیر آن نه ز ماستما کمان و تیراندازش خداستاین نه جبر این معنی جباریستذکر جباری برای زاریستزاری ما شد دلیل اضطرارخجلت ما شد دلیل اختیارگر نبودی اختیار این شرم چیستوین دریغ و خجلت و آزرم چیستزجر شاگردان و استادان چراستخاطر از تدبیرها گردان چراستور تو گویی غافلست از جبر اوماه حق پنهان کند در ابر روهست این را خوش جواب ار بشنویبگذری از کفر و در دین بگرویحسرت و زاری گه بیماریستوقت بیماری همه دخترم...
ما را در سایت دخترم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : baharvatabestaneha بازدید : 44 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 13:47